خیلی از ما تو رابطه هایی گیر کردیم که انگار سایه ترس های گذشته همیشه بالاسرمون سنگینی می کنه. یه زمانی فکر می کردم تقصیر شریکمه که نمی تونم بهش اعتماد کنم، بعد فهمیدم این زخم های قدیمیه که خوب نشده.
مثلا من سال ها بعد از یه رابطه پر از دروغ و خیانت، هر پیام ناشناسی رو به حساب یه خطر میذاشتم. خیلی طول کشید تا بفهمم مشکل از اون طرف نبود، از من بود که هنوز اون ترس تو وجودم زنده بود.
بعضی وقتا می خوایم با کنترل کردن همه چیز، رابطه رو از خطر دور کنیم، اما در واقع داریم اون رو خفه می کنیم. یاد گرفتم که محافظه کاری زیاد هم گاهی نتیجه عکس میده.
یکی از بدترین کارهایی که انجام دادم مقایسه همیشگی رابطه جدید با گذشته بود. انگار دایم دنبال این می گشتم که ثابت کنم این یکی هم مثل قبلیه. این طرز فکر فقط خرابکاری میاره.
ترس از تنهایی هم یه دام بزرگه. من یه مدت هر رابطه ای رو تحمل می کردم فقط چون می ترسیدم تنها بمونم. بعد فهمیدم بودن تو یه رابطه بد از تنهایی هم بدتره.
یاد گرفتم گاهی باید با ترس ها روبه رو بشی تا بتونی ازشون عبور کنی. فرار کردن ازشون فقط قوی ترشون می کنه.
خیلی از ما تو رابطه هایی گیر کردیم که انگار سایه ترس های گذشته همیشه بالاسرمون سنگینی می کنه. یه زمانی فکر می کردم تقصیر شریکمه که نمی تونم بهش اعتماد کنم، بعد فهمیدم این زخم های قدیمیه که خوب نشده.
مثلا من سال ها بعد از یه رابطه پر از دروغ و خیانت، هر پیام ناشناسی رو به حساب یه خطر میذاشتم. خیلی طول کشید تا بفهمم مشکل از اون طرف نبود، از من بود که هنوز اون ترس تو وجودم زنده بود.
بعضی وقتا می خوایم با کنترل کردن همه چیز، رابطه رو از خطر دور کنیم، اما در واقع داریم اون رو خفه می کنیم. یاد گرفتم که محافظه کاری زیاد هم گاهی نتیجه عکس میده.
یکی از بدترین کارهایی که انجام دادم مقایسه همیشگی رابطه جدید با گذشته بود. انگار دایم دنبال این می گشتم که ثابت کنم این یکی هم مثل قبلیه. این طرز فکر فقط خرابکاری میاره.
ترس از تنهایی هم یه دام بزرگه. من یه مدت هر رابطه ای رو تحمل می کردم فقط چون می ترسیدم تنها بمونم. بعد فهمیدم بودن تو یه رابطه بد از تنهایی هم بدتره.
یاد گرفتم گاهی باید با ترس ها روبه رو بشی تا بتونی ازشون عبور کنی. فرار کردن ازشون فقط قوی ترشون می کنه.
خیلی از ما تو رابطه هایی گیر کردیم که انگار سایه ترس های گذشته همیشه بالاسرمون سنگینی می کنه. یه زمانی فکر می کردم تقصیر شریکمه که نمی تونم بهش اعتماد کنم، بعد فهمیدم این زخم های قدیمیه که خوب نشده.
مثلا من سال ها بعد از یه رابطه پر از دروغ و خیانت، هر پیام ناشناسی رو به حساب یه خطر میذاشتم. خیلی طول کشید تا بفهمم مشکل از اون طرف نبود، از من بود که هنوز اون ترس تو وجودم زنده بود.
بعضی وقتا می خوایم با کنترل کردن همه چیز، رابطه رو از خطر دور کنیم، اما در واقع داریم اون رو خفه می کنیم. یاد گرفتم که محافظه کاری زیاد هم گاهی نتیجه عکس میده.
یکی از بدترین کارهایی که انجام دادم مقایسه همیشگی رابطه جدید با گذشته بود. انگار دایم دنبال این می گشتم که ثابت کنم این یکی هم مثل قبلیه. این طرز فکر فقط خرابکاری میاره.
ترس از تنهایی هم یه دام بزرگه. من یه مدت هر رابطه ای رو تحمل می کردم فقط چون می ترسیدم تنها بمونم. بعد فهمیدم بودن تو یه رابطه بد از تنهایی هم بدتره.
یاد گرفتم گاهی باید با ترس ها روبه رو بشی تا بتونی ازشون عبور کنی. فرار کردن ازشون فقط قوی ترشون می کنه.
خیلی از ما تو رابطه هایی گیر کردیم که انگار سایه ترس های گذشته همیشه بالاسرمون سنگینی می کنه. یه زمانی فکر می کردم تقصیر شریکمه که نمی تونم بهش اعتماد کنم، بعد فهمیدم این زخم های قدیمیه که خوب نشده.
مثلا من سال ها بعد از یه رابطه پر از دروغ و خیانت، هر پیام ناشناسی رو به حساب یه خطر میذاشتم. خیلی طول کشید تا بفهمم مشکل از اون طرف نبود، از من بود که هنوز اون ترس تو وجودم زنده بود.
بعضی وقتا می خوایم با کنترل کردن همه چیز، رابطه رو از خطر دور کنیم، اما در واقع داریم اون رو خفه می کنیم. یاد گرفتم که محافظه کاری زیاد هم گاهی نتیجه عکس میده.
یکی از بدترین کارهایی که انجام دادم مقایسه همیشگی رابطه جدید با گذشته بود. انگار دایم دنبال این می گشتم که ثابت کنم این یکی هم مثل قبلیه. این طرز فکر فقط خرابکاری میاره.
ترس از تنهایی هم یه دام بزرگه. من یه مدت هر رابطه ای رو تحمل می کردم فقط چون می ترسیدم تنها بمونم. بعد فهمیدم بودن تو یه رابطه بد از تنهایی هم بدتره.
یاد گرفتم گاهی باید با ترس ها روبه رو بشی تا بتونی ازشون عبور کنی. فرار کردن ازشون فقط قوی ترشون می کنه.
خیلی از ما تو رابطه هایی گیر کردیم که انگار سایه ترس های گذشته همیشه بالاسرمون سنگینی می کنه. یه زمانی فکر می کردم تقصیر شریکمه که نمی تونم بهش اعتماد کنم، بعد فهمیدم این زخم های قدیمیه که خوب نشده.
مثلا من سال ها بعد از یه رابطه پر از دروغ و خیانت، هر پیام ناشناسی رو به حساب یه خطر میذاشتم. خیلی طول کشید تا بفهمم مشکل از اون طرف نبود، از من بود که هنوز اون ترس تو وجودم زنده بود.
بعضی وقتا می خوایم با کنترل کردن همه چیز، رابطه رو از خطر دور کنیم، اما در واقع داریم اون رو خفه می کنیم. یاد گرفتم که محافظه کاری زیاد هم گاهی نتیجه عکس میده.
یکی از بدترین کارهایی که انجام دادم مقایسه همیشگی رابطه جدید با گذشته بود. انگار دایم دنبال این می گشتم که ثابت کنم این یکی هم مثل قبلیه. این طرز فکر فقط خرابکاری میاره.
ترس از تنهایی هم یه دام بزرگه. من یه مدت هر رابطه ای رو تحمل می کردم فقط چون می ترسیدم تنها بمونم. بعد فهمیدم بودن تو یه رابطه بد از تنهایی هم بدتره.
یاد گرفتم گاهی باید با ترس ها روبه رو بشی تا بتونی ازشون عبور کنی. فرار کردن ازشون فقط قوی ترشون می کنه.
خیلی از ما تو رابطه هایی گیر کردیم که انگار سایه ترس های گذشته همیشه بالاسرمون سنگینی می کنه. یه زمانی فکر می کردم تقصیر شریکمه که نمی تونم بهش اعتماد کنم، بعد فهمیدم این زخم های قدیمیه که خوب نشده.
مثلا من سال ها بعد از یه رابطه پر از دروغ و خیانت، هر پیام ناشناسی رو به حساب یه خطر میذاشتم. خیلی طول کشید تا بفهمم مشکل از اون طرف نبود، از من بود که هنوز اون ترس تو وجودم زنده بود.
بعضی وقتا می خوایم با کنترل کردن همه چیز، رابطه رو از خطر دور کنیم، اما در واقع داریم اون رو خفه می کنیم. یاد گرفتم که محافظه کاری زیاد هم گاهی نتیجه عکس میده.
یکی از بدترین کارهایی که انجام دادم مقایسه همیشگی رابطه جدید با گذشته بود. انگار دایم دنبال این می گشتم که ثابت کنم این یکی هم مثل قبلیه. این طرز فکر فقط خرابکاری میاره.
ترس از تنهایی هم یه دام بزرگه. من یه مدت هر رابطه ای رو تحمل می کردم فقط چون می ترسیدم تنها بمونم. بعد فهمیدم بودن تو یه رابطه بد از تنهایی هم بدتره.
یاد گرفتم گاهی باید با ترس ها روبه رو بشی تا بتونی ازشون عبور کنی. فرار کردن ازشون فقط قوی ترشون می کنه.